حوزه مقاومت بسیج شهید مطهری (شهری)

استان گیلان ـ شهرستان رودسر

استان گیلان ـ شهرستان رودسر

حوزه مقاومت بسیج شهید مطهری (شهری)

این وب متعلق است به حوزه مقاومت بسیج شهید مطهری (شهری) سپاه ناحیه شهرستان رودسر

کلمات کلیدی
بایگانی

خلوت با دلدار

چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۳۵ ق.ظ

تشرف حضرت آیت الله بافقی محضر مبارک امام زمان (عج الله تعالی) ایشان از نجف اشرف پیاده به زیارت حضرت رضا(علیه السلام ) مشرف شدند در فصل زمستان وارد ایران شده و در کوهها ودره های پشت کوه می آمدند نزدیک غروب آفتاب در حالی که برف می بارید و هم کوه و دشت را برف پوشانیده بود و هوا هم سرد بود به یک قهوه خانه می رسد که در نزدیک گردنه ای بود با خود می گوید امشب را در این قهوه خانه می مانم و صبح را به راهم ادامه می دهم ولی در قهوه خانه می بینند که عده ای ازکرد های یزدی مشغول لهو و لعب می باشند متحیر می شود با این منکرات و افراد لا ابلی چه کند؟ صدایی می شنود که او را به اسم می خواند می بیند که در آن نزدیکی درختی سبز و خرم است و در زیر ان شخص بزرگواری نشسته سلام می کند آن آقا می فرماید : محمد تقی آنجا جای تو نیست بیا در نزد ما، پس زیر سایه درخت رفته مشاهده می کند که هوای لطیفی دارد در حالی که تمامی دشت و کوه را برف پوشانیده ولی زیر آن درخت خشک و مانند هوای بهار است شب را در خدمت آن بزرگوار بیتوته نموده و آنچه که باید استفاده می کند و چون صبح طالع می شود نماز صبح را خوانده آن آقا می فرماید : اکنون که هوا روشن شده می رویم پس به راه افتاد و مقداری که راه می روند آن مرحوم از روی قرائن متوجه می شود که به چه فیض و فوز عظیمی رسیده است آقا می فرماید : « حالا ما ر اشناختی »وداع می فرماید که بروند عرض می کند اجازه بفرمائید من هم در خدمت شما باشم می فرماید: تو نمی توانی با من بیایی عرض می کند : دیگر کجا خدمت شما برسم ؟ می فرمایند : در این سفر دوبار نزد تو می آیم اول قم و دوم نزدیک سبزوار . پس از نظرش غایب می شنود و آن مرحوم به شوق وعده دیدار قم به راه ادامه داد و پس از چندین روز وارد قم شده و سه روز برای زیارت و وعده تشرف توقف نموده ولی موفق نمی شود پس حرکت می کند بعد از یک ماه نزدیک سبزوار می شود .


همین که از دور شهر را می بیند با خود می گوید چرا خلف وعده می شود ؟ در قم که جمالش را ندیدم این هم شهر سبزوار تا این فکر را می کند صدای پای اسبی به گوشش می رسد بر می گردد و می بیند آقا حضرت ولی عصر ( عج الله تعالی ) سواره می آید ایستاده سلام می کند از پی ادای وظیفه و عرض ادب می گوید : آقا جان وعده فرمودید که قم هم خدمت می رسم ولی موفق نشدم می فرماید :محمد تقی ما امدیم وقی که از حرم عمه ایم حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) بیرون آمدی و زنی تهرانی از تو مسائلی می پرسید و تو سرت پایین و جواب او را می دادی ما امدیم من در کنارت ایستاده بودم و تو به ما التفات ننمودی .

باید که دمی غافل از آن شاه نباشی 

شاید که نظر افکند آگاه نباشی 
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۰۶
فرماندهی حوزه شهری

فروردین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی